چکیده - به طور کلی برنامه های ویندوزی از دو امکان، توابع User32 و GDI/GDI+ برای ترسیم عناصر گرافیکی استفاده می zwnj;کنند. شرکت مایکروسافت به دلیل محدودیت هایی که در هر یک از دوبخش فوق، وجود داست، اقدام به ایجاد کتابخانه سطح بالایی به نام DirectX کرد. این ابزار با بهره گیری از توان کارت ...
کوییدیچ در گذر زمان نوشته کتیل ورتی ویسپ ...
بانو ، دختر خان سالار ، خواب سواری را دیده بود که نشسته بر اسب سفیدش، تاخ تکنان واردقلعه می شود. چند ماه بعد، در یک شب زمستانی که سرمایش استخوان را سیاه م یکرد، غریبه ایوارد دولت آباد شد. غریبه، با زدن چند ضربه بر در اولین خانه، صدای مرد خانه را شنید که م یگوید:- کیستی؟!- غریبه ...
فریدون سه پسر داشت : ایرج و سلم و تور، که جهان را بین آنان تقسیم کرد. ایران را که بهترین بخش بود ب ه raquo;ایرج سپرد. یونان و روم و شام را به سلم داد، و توران زمین را به تور. اما سلم و تور به ایرج حسد بردند ، ...
لئوناردو وترای فیزیک دانْ بوی گوشتی که داشت می سوخت به مشامش رسید، ومی دانست گوشت تن خودش است که دارد می سوزد. با ترس و وحشت نگاه کرد به laquo;؟ چی می خوای raquo; : هیکلی سیاه که خم شده بود روی او. آن وقت گفت ...
گر جوملاکار باشید و بخواهید یک سایت دانلود راه اندازی کنید.بی شک به یک کامپوننت مدیریت دانلود نیاز خواهید داشت..که کامپوننت های مختلفی برای اینکار وجود دارند: داکمن,جی دانلود,فوکادانلود و... که یکی از بی رغیب ترین آنها کامپوننت جی دانلود می باشد که حدود یکسال قبل نسخه 2.5 آن ...
اتاقی در یک خانه اشرافی قدیمی، با وسایل آنتیک، مبل zwnj;های مخمل اما زهوار در رفته، فرش zwnj;های دست بافت اما مندرس، و دیواری با طاق ضربی و رف اما با گچ zwnj;های فرو ریخته و نمور. که اما بر آن تابلوهای مینیاتور، شمشیر و وسایل عتیقه دیگر آویخته شده در اتاق به همین سیاق خرت و پرت zwnj;های ...
یک سه تار نو و بی روپوش در دست داشت و یخه باز و بی هوا راه می امد . از پله های مسجدشاه به عجله پایین امد و از میان بساط خرده ریز فروش هاطس و از لای مردمی که در میانبساط گسترده ی ا نان ، دنبال چیزهایی که خودشا ن هم نمی دانستند ، می گشتند ، داشت بهزحمت رد می شد. ...
در این فیلم به طور کامل ساختمان داخلی کنتاکتور تشریح شده و انواع ورودی ها و خروجی های آن نمایش داده شده است. ...
همه اهل شیراز می دانستند که داش آکل و کاکا رستم سایه یکدیگر را باتیر می زدند. یک روزداش آکل روی سکوی قهوا خانه دومیل چندک زده بود, همانجا که پاتوق قدیمی اش بود.قفسکرکی که رویش شله سرخ کشیده بود, پهلویش گذاشته بود و با سر انگشتش یخ را دور کاسه آبیمی گردانید. نگاه کاکا رستم از در ...
حوالی کافه شوکا نوشته یار علی پور مقدم ...